علي كيانعلي كيان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

علی كيان سوری

سابقه كار از 2 ماهگي !!!!

عزيز دل مادر، منم مثل خيلي از ماماناي ديگه هميشه دوست داشتم تو رو كنارم داشته باشم تا هم من از تو و هم تو از من آرامش بگيري ولي متاسفانه كار مامان تو كارخونه يه طوري بود كه نمي تونستم براي مدت زيادي مرخصي بگيرم و حضور نداشته باشم براي همين برات كنار اتاق خودم يه اتاق درست كرديم و بيشتر روزا چون خيلي كوچولو بودي با خودم مي بردمت سر كار. مي دونم شما كه هيچ وقت از اين موضوع چيزي يادت نمي مونه اما من هميشه دوست دارم شما رو يه طوري تربيت كنم كه بدوني هيچ كاري نشد نداره.     ...
6 اسفند 1391

آخ جون لباس ركابي

مامان هميشه تو عكساي ديگه وقتي ميديد پسرا لباس ركابي تنشونه  كلي قربون صدقه شون مي رفت براي همين تا تابستان رسيد مامان براي شمام همونجوري لباس خريد و زودي تنت كرد تا با هم بريم مهموني خونه خاله الناز. اينم يكي از عكساي خوشگل اون روزت!!! ...
6 اسفند 1391

کیانم ، مامان از خدا هیچ چیز جز سلامتی تو نمی خواد

نمی دونم روز تولد گل پسرم بهترين روز زندگيم بود يا بدترين!!! مامان از طرفي خيلي خوشحال بود كه بالاخره بعد از اين همه وقت تو رو ميبينه و ديگه ميتونه تو رو بغل بگيره ولي از طرفي بعد از كلي انتظار براي تو آغوش گرفتن شما براي من خبر آوردن كه خيلي سخت داري نفس ميكشي و لازمه كه ببرنت به بخش NICU . نمي دوني چقدر برات نگران بوديم و دعا مي كرديم. خلاصه كه عزيزم بعد از 20 روز تو بيمارستان بودن مرخص شدي و همگي رفتيم خونه ماماني منيره. خدايا خيلي دوست دارم ، پسرمو به تو مي سپرم تا آخر زندگيش.   ...
6 اسفند 1391

اولين 4دست و پا رفتن پسرم

يه اتفاق عجيببببببببب افتاد!!! شما هميشه دوست داشتي سينه خيز همه جاي خونه رو بري و برگردي و مامان خيلي خيلي دوست داشت كه 4 ذست و پا رفتنت رو ببينه و هر چي تلاتش ميكرديم فايده اي نداشت. اونروزي كه رفتيم آتليه چون پاهات لخت بود براي انداختن يكي از عكسا وقتي خواستي بياي طرف مامان ناخوداگاه 4 دست و پا رفتي!!! نمي دوني مامان چه ذوقي كرد اون موقع. ...
5 اسفند 1391